دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. یکی صلیب گذاشته بود و دیگری الله... مردم زیادی که از آنجا رد می شدند، به هر دونگاه می کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول میانداختند. کشیشی از آنجا می گذشت، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول می دهند و هیچ کس به گدای پشت الله چیزی نمی دهد. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک است. پس مردم به تو که الله گذاشتی پول نمی دهند، به خصوص که درست نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی لجبازی هم که باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو. گدای پشت الله بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "اسدالله" نگاه کن کی اومده به برادران عسگراولادی*" بازاریابی یاد بده !
* مراقب باشید به لجبازی با یکی ، سکه تان را در کلاه دیگری نیاندازید، یا رای تان را در صندوق دیگری نیاندازید!
هر دو با هم شریک هستند.
* مراقب باشید به لجبازی با یکی ، سکه تان را در کلاه دیگری نیاندازید، یا رای تان را در صندوق دیگری نیاندازید!
هر دو با هم شریک هستند.