حضرت در مسجد نشسته بود که ابولاشی نفس نفس زنان وارد شد و عرض کرد: یا نقی! مطابق دستورتان به یهودیان بی دفاع بنی قراضه حمله کردیم؛ مردانشان را کشتیم و اموالشان را غارت کردیم؛ زنانشان را هم به کنیزی گرفتیم. آمدم به شما خبر این فتح را بدهم. حضرت به فکر فرو رفتند و فرمودند: خدای ناکرده خلخالشان را که در نیاوردید؟ ابالاش گفت: خیر مواظب بودیم خلخالشان را در نیاورند. حضرت شادمان گشته و فرمود: خدارا شکر که توانستیم حقوق اقلیت ها را رعایت کنیم. این است اسلام رحمانی و این است حقوق بشر اسلامی تا کور شود چشم کافران. سپس برای تقسیم غنائم و گلچین کردن کنیزان تازه اسیر، راهی بیت المال شدند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen