Samstag, 7. September 2013

خدا به نقی دستور داد تا دعوت الهی خود را آشکار سازد و نماز را به جماعت برپا دارد

خدا به نقی دستور داد تا دعوت الهی خود را آشکار سازد و نماز را به جماعت برپا دارد. امام، ابولاشی و سوسن، به نماز جماعت ایستادند.
عباس ابن عبدالمتقلب، آن سه را دید؛ مدتی به تماشا ایستاد. سپس سقمله ای به بغل دستی(ع) ش زد و پرسید: این سه تن چه می کنند؟ معنی این دولا و راست شدن ها چیست؟ این انگشت کردن ها و جیغ زدن ها به چه معناست؟ این خنده های سوسن و فحش دادن های امام از چه روست؟ ابولاشی چرا پا به فرار گذاشته؟
"بغل دستی" سری به تاسف جنباند و پاسخ داد: کجاشو دیدی عمو؟ این دین تازه ای هست که نقی آورده. حالا وایسا تا به شمشیر کشیدن و سر بریدنش هم برسی...

نقی رسولولا

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen